تست IQ
شكل زیر از كنار هم گذاشتن تعدادی چوب كبریت ساخته شده است:
الف: سه تا از كبریتها را بردارید تا فقط چهار مربع باقی بماند. زمانی كه این كار را انجام دادید، دوباره چوب كبریتها را سر جایشان قرار دهید.
۶ راه ساده جهت انتخاب هدیه برای آقایون
۱) به کارایی فکر کنید نه به احساستی که القا می کنند
پروفسور “مارگارت راکر” دارای دکترای روانشناسی و متخصص در امورد هدایا، معتقد است که: “در روابط میان جنس های مخالف، باید به این نکته توجه داشت که آقایون تصور می کنند کادو تنها یک مبادله اقتصادی است.”
در حالی که ممکن است یک خانم از خانه ای پر از گل رز حیرت زده شود، یک مرد، بیشتر از هدیه ای خوشش می آید که بتواند آنرا نگهداری کرده و از آن استفاده کند. حالا به نظرتان چوب های بیلیاردی که ستاره های زیبا روی آن نقاشی شده باشند، و یا یک جفت دمپایی رو فرشی جدید چطور است.
۲) ببینید چه می خواهد
همانطور که می دانید خانم ها زمانی که کادویی را می خواهند معمولاً در لفافه به آن اشاره می کنند و سعی می کنند با اشاره غیر مستقیم توجه آقایون را به سمت آن جلب کنند، اما آقایون هیچ علاقه ای به انجام این کار ندارند، آنها دقیقاً چیزی را که میخواهند، به زبان می آورند.
به جای اینکه وقت خود را تلف کنید و به دنبال یک “سورپرایز” برای آنها باشید، فقط چیزی که آنها می خواهند را برایشان تهیه کنید و خواهید دید که این مطلب آنها را بیش از پیش خوشحال می کند.
نکته اصلی در اینحا این است که ببینید او چه می خواهد و همان را برایش تهیه کنید، نه چیزی که خودتان دوست دارید را بخرید. (یا چیزی که فکر می کنید برایش مناسب است)
۳) به علایق او توجه کنید
ما به دنبال خرید کادویی کاربردی برای آقایون هستیم به همین دلیل باید مطمئن شویم که او به آن علاقه دارد. اگر احساس می کنید به ورزش علاقه دارد، می توانید برایش بلیت های یک مسابقه ورزشی را که دیگر در بازار موجود نیستند را خریداری کنید و یا وسایل ورزشی خاطره آمیز (مثلا توپ فوتبالی که عکس تیم قهرمان مورد علاقه اش روی آن حک شده باشد) را برایش تهیه کنید.
مردی که باغبانی را دوست داشته باشد، یک وسیله باغبانی و یا یگ گیاه کمیاب، او را بیش از پیش خوشحال خواهد کرد. آیا او به تماشای فیلم علاقمند است؟ شاید یک DVD Player و یا سیستم صوتی دالبی و یا حتی چند تا CD و DVD برایش جالب تر از هر وسیله ی دیگری باشد.
۴) از هدایای معمولی پرهیز کنید
این قانون همانطور که برای خانم ها کاربرد دارد، در مورد آقایون نیز صحت دارد. بیشتر مردم، از جمله آقایون، هیچ ارزشی برای کادوهای رایج و پیش پا افتاده قائل نیستند.
این قبیل هدایا، مانند: جوراب و لباس زیر که هر سال به او می دهید به عنوان کادوهایی ” کم ارزش” شناخته می شوند و طرف مقابل احساس می کند که شما برای تهیه آنها هیچ تلاشی نکرده و هیچ زحمتی به خودتان نداده اید؛ به گفته “راکر” همه این نوع کادوها به یک چشم دیده می شوند.
راکر می گوید: “اگر هدیه مورد نظر شما، همان کادویی باشد که در جا رختی نگهداری می کنید، می توانید آنرا به هر کسی که می خواهید بدهید و ارزش خاصی نخواهد داشت.”
۵) چیز جالبی در آن وجود داشته باشد
هر چند تعداد بسیار زیادی از آقایون برای یک کادوی کاربردی ارزش بسیار زیادی قائل می شوند (یک دست لباس کار جدید، لوله آبیاری، و …) اما اگر بخواهیم کلی صحبت کنیم، آقایون بیشتر کادویی را دوست می دارند که برایشان جالب باشد.
(البته اینجا یک استثنا هم وجود دارد و مربوط می شود به کسانیکه دارای درآمد ثابتی هستند و سن و سالی از آنها گذشته؛ که در این مورد آنها بیشتر چیزی که در حال حاضر به آن نیاز دارند را ترجیح می دهند.)
باید چیزی را پیدا کنید که آقایون از آن استفاده کنند، اما در عین حال استفاده کردن از آن نیز برایشان جالب باشد. هدیه شما نباید چیزی باشد که تنها به درد کار بخورد؛ برای مثال اگر برای یک مرد، یک ست کامل جعبه ابزار بخرید، مثل این است که برای یک خانم جارو برقی بخرید، مگر اینکه آقا عاشق مکانیکی باشد و شما هم همان جعبه ابزاری را برایش تهیه کنید که مدتها به دنبالش بوده.
۶) از عقلتان هم کمی استفاده کنید
آقایون هم بدشان نمی آید که احساس دوست داشته شدن بکنند؛ یک هدیه متفکرانه به راحتی می تواند در آنها احساس عشق و پشتیبانی را بیدار کند. اما به راستی چه چیز باعث می شود یک کادو متفکرانه جلوه کند؟ پیدا کردن چیزی که او دوست می دارد و به آن علاقمند است.
هر چند وقت یکبار هم می توانید کادویی به او هدیه دهید که خودتان برایش درست کرده باشید، مثل تابلویی که بر روی آن تصویر مورد علاقه اش را نقاشی کرده اید، و یا یک جعبه پر از شیرینی های خانگی که دوست می دارد.
منبع : زن روز
تست IQ
این ۳ سوال برای امروز است !
۱) فرض كنید راننده یك اتوبوس برقی هستید.در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس میشوند،در ایستگاه دوم سه نفر بیرون میروند و پنج نفر وارد میشوند.راننده چند سال دارد؟
۲) یك مأمور پلیس مجرمی را از طبقه اول تا طبقه پنجم ساختمانی تعقیب میكند.او چند طبقه پیموده است؟مأمور پلیس نتوانست مجرم را دستگیر كند و مجبور است از طبقه پنجم تا دهم را نیز بالا برود.حالا چند طبقه باید بپیماید؟
۳) پنج كلاغ روی درختی نشستهاند.سه تا از آنها در شرف پروازند.حال چه تعداد كلاغ روی درخت باقی میماند؟
سیب
درآمد :
پدربزرگم بزرگ بود، مرد بود، - مادر بزرگم سپید بود از تبار شهریار و حیدر بابا، در خانه درخت سیبی داشتند با رایحه ای جادویی – برگش طلا – میوه اش جاویدان – عمرش بلند – یادش بخیر – وه چه دل به دل میدهم و دل به قلم،، روان شود، بنویسد، بتازد برآنچه حجم سینه ام را آماده دریدن میکند، عرق از دستانم میچکد، چه دلتنگم، چه دلتنگم..
***
باد شدیدی می وزید –
مادر بزرگ : این درخت امشب میشکنه !
کنار پنجره ایستاده ام و به تکانهای شدید درخت نگاه میکنم، بغض گلوی مادر بزرگم را گرفته .
مادر بزرگ : نری تو حیاط یه وقت بشکنه میوفته روت ها !
قدیم ها میگفت : این درخت رو از ما بهترون کاشتن و پدر بزرگم هم به خنده میگفت کی از من بهتر !
وقتی اومدن تو این خونه درخت یک ساله بود، درخت میوه داد و مادر بزرگ مادر شد - تا الان 84 تا از این زمستان ها رو پشت سر گذاشتن .
درخت با دست دیوار کاهگلی عمارت رو گرفته و هنوز سرپاست.
مادر بزرگ : اگه تا صبح بمونه براش یه نزری میدم !
دیگه چند سالیه شکوفه ای براش نمونده، همه را باد برد به کجا ؟ شاید پیش پدر بزرگم !! یه عکس سیاه و سفید قدیمی روی تاخچه هست که از زیر روسری مادر بزرگ پیداس که به موهاش شکوفه سیب زده چه دلرباست عکس .
دم دمای صبح با صدای گریه ی مادرم چشم هام و باز کردم دیدم همه دور تا دور خونه نشستن و پارچه سپیدی روز مادر بزرگم کشیدن، دویدم تو حیاط، درخت به دیوار عمارت تکیه داده بود و چشم هاشو بسته بود ...
ایرج - اردیبهشت ۹۰
منچستريونايتد براي نوزدهمين بار قهرمان انگليس شد
در آغاز هفته سيوهفتم رقابت هاي ليگ برتر انگليس، منچستريونايتد با تساوي برابر بلکبرن براي نوزدهمين بار قهرمان شد.در آغاز اين هفته ار رقابتها شاگردان فرگوسن در زمين بلکبرن به ميدان رفتند که در پايان پس از کسب تساوي يک بر يک موفق شدند عنوان قهرماني ليگ برتر را کسب کنند.
در اين بازي برت امرتون در دقيقه 20 بلکبرن را پيش انداخت و وين روني در دقيقه 73 و از روي نقطه پنالتي بازي را به تساوي کشاند و موجب قهرماني يونايتدها شد. شياطين سرخ پس از اين بازي تعداد قهرمانيهاي خود را به عدد 19 رساندند و در انگليس به رکورد جديدي دست پيدا کردند. پيش از اين، رکورد تعداد قهرماني ليگ برتر در اختيار ليورپول بود که يونايتدها با رسيدن به اين قهرماني از آن عبور کردند.
مختصری درباره اسب ترکمن
آثاری از اسب های ترکمن تا چهارصد سال قبل از میلاد مسیح در گورستان های اقوام سکائی در پازیریک در کوه های آلتایی بدست آمده که نشان می دهد در چهارصد سال قبل از میلاد نیز اسب های ترکمن را مانند زمان کنونی با نمد می پیچیدند.
اسب های لاغر اندام و بلند بالای ترکمن در این گورستان های همراه با اربابان و خادمین خود دفن شده و اسب های ضعیف را نیز کشته و با این اسب های اصیل به خاک می سپردند و بر آن عقیده بودند که خادمین نیز سوار بر این اسب های پست تر شده، همراه سروران خود به اتفاق اسب های اصیل به آسمان ها خواهند رفت.
اسب ترکمن در دو مقطع شدیداً از دست حکام ضربه خورده است، یکی در دوره نادرشاه افشار که اسب های ترکمنی با سیلمی های عرب ترکیب و نژاد جدیدی به نام چناران بوجود می آید. در این مورد در کتاب تبارنامه اسب ترکمن آمده است: « یکی دیگر از تیره های اسب ترکمن، چناران است که این اسب به وسیله نادرشاه برای لشکر کشی و سواره نظام ایران به منظور تصرف هندوستان بوجود آورده شده است. برای رسیدن به هندوستان راه های طولانی و طاقت فرسا در پیش لشکریان ایران بوده و برای طی این مسیر احتیاج به یک مرکبی بود که قادر باشد این مشکل را حل کند به این منظور طبق دستور نادرشاه سیلمی های عرب با با مادیان های ترکمن ترکیب و نژاد جدیدی به نام چناران بوجود آمد.»
« متجاوز از چندین قرن است که اسب های منطقه فارس و خوزستان برای سیلمی (تخم کشی) به دشت گرگان برده شده و با مادیان های ترکمن مخلوط گردیده اند که نتیجه آن تیره یموت است که با دیگر تیره های ترکمن از قبیل آخال تکه در بعضی مشخصات اختلاف دارد. تیره یموت اصولا از لحاظ هیکل کوچکتر ولیکن با استخوان بندی قوی تر و سم های محکم تر و بطور کلی اندامش سبک تر ولی استقامت این تیره بسیار عالی بوده و یال و دم آن نیز پر پشت تر می باشد.
یموت اسب سریعی نیست ولیکن بسیار پرنفس است. در سال های اخیر به علت ورود اسب های خالص پاکستانی که مناسب برای مسابقات سرعت در دوره های کوتاه هستند، میدان رقابت برای اسب های ترکمن که دارای قدرت و نفس هستند تنگ شده و در نتیجه تعدادی از اسبداران ترکمن بدون هیچگونه مطالعه علمی و هدف صحیح شروع به خریدن آن برای تخم کشی با مادیان های ترکمنی نمودند و اسب دوخونی بوجود آمد. این نوع کشش ها اصالت چندین صد ساله اسب ترکمن را نیز از بین برده اشت.»
نژاداسب ترکمن : یموت - آخال تکه - چناران - قره باغی - ترکمن
پوشش اسب ترکمن را می توان به این ترتیب نام برد:
اچرگی :درونیترین پوشش اسب را اچرگی میگویند.
گزرمن :بعد از اچرگی، نمد دیگری به نام گزرمن قرار میدهند.
جل :جل و اورتمن پوششهای بعدی را تشکیل میدهند.
قارین باغ :تمام این پوششها را با بندی به نام قارین باغ (شکمبند) به تنگ گاه اسب وصل میکنند. در زمستان اسب را با نمد سفید بزرگی میپوشانند که به آن بورامه کچه میگویند. ترکمنها به اسب نعل نمیکوبند، چون خاک صحرا نرم است و احتیاجی به نعل ندارد.
زین :زین را به زبان ترکمنی ایه ر مینامند که رکاب یا اوزنگ به آن متصل است. مهار اسب را اویه ن میگویند.
علاوه بر اینها اسب ترکمن دارای زیورآلات نقرهای با آب طلا بود که به اسب زیبائی خاصی میداد.
منبع :http://anthropology.ir/node/9654
ایسلند
ایسلند یا جمهوری ایسلند در شمال اقیانوس قطب شمال، میان گرینلند و نروژ قرار دارد. راس شمالی این کشور به دایره قطب شمال می رسد. مساحت ایسلند تقریبا برابر ایالت ویرجینیاست. ایسلند با آنکه نزدیک به گرینلند واقع است بخشی از اروپا به شمار می رود.
ایسلند از نظر زمین شناختی هرگز کشوری قدیمی نیست. این ناحیه در جریان فوران های آتشفشانی 60 میلیون سال گذشته ساخته شده است. بسیاری از آتشفشان های این کشور هنوز فعالند. در ایسلند زلزله امری عادی است و چشمه های داغ در نواحی آتشفشانی به خصوص در بخش جنوب غربی این کشور در سطح زمین می جوشند. بخاری که در خلیج جنوب غربی از این چشمه های داغ بلند می شود، نام پایتخت ایسلند را به همراه آورده است : "ریکیاویک" (Reykjavik) به معنای "خلیج دودآلود". امروز انرژی زمین گرمایی موجود در ایسلند میزان فراوانی از نیاز این کشور به گرما را تامین می کند.
ایسلند به رغم موقعیت شمالی خود یک کشور قطبی نیست. اقلیم آن به دلیل آب های گرم اقیانوس اطلس شمالی که بخشی از گلف استریم را تشکیل می دهند، معتدل است. ساحل دریای آن نیز تقریبا در تمامی فصل های سال برای ورود کشتی ها باز است و تنها در بخش شمال و شرق و در فصل زمستان، زمانی که یخ ها از نواحی قطبی سرازیر می شوند، بسته می شود.
فرهنگ ایسلند از مهاجران وایکینگ قرن نهم این ناحیه سرچشمه می گیرد. ایسلندی ها به میراث اجداد وایکینگ خود افتخار می کنند و شجره نامه بسیاری از آنان به نخستین مهاجران بازمی گردد. زبان ایسلندی به شدت به زبان وایکینگ ها (Old Norse) نزدیک است و در جریان قرون باستان تغییر چندانی به خود ندیده است. از این رو ایسلندی ها به راحتی می توانند ساگاها (Saga) – تاریخ و فولکلور مهاجران اولیه ایسلند- که به قرون وسطا تعلق دارند را بخوانند، آن هم به زبان اصلی ای که این ساگاها به آن نوشته شده اند.
منبع :http://anthropology.ir/node/9658
تست روانشناسی بر مبنای ۵ میوه
روی میز صبحانه شما این میوهها را گذاشته شدهاند که یکی را باید انتخاب کنید:
سیب - موز - توت فرنگی - هلو - پرتقال
*
*
*
اولین انتخاب شما کدام خواهد بود؟
لطفاً خوب فکر کنید و به میز غذا حملهور نشوید!
این یک امتحان بزرگ است و نتایج آن شما را متحیر خواهد کرد.
انتخاب شما چیزهای عجیبی در مورد شما خواهد گفت.
باز هم فکر کنید و قبل از انتخابکردن به انتهای نامه نروید.
پس از انتخاب برای شناخت خودتان نتیجه را در انتهای صفحه ببینید.
عجله نکنید، خوب فکر کنید!
اگر انتخاب نهایی را کردید پایین صفحه را ببینید:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
با توجه به انتخاب شما…
سیب:
این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول سیب بخورد.
موز:
این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول موز بخورد.
توتفرنگی:
این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول توتفرنگی بخورد.
هلو:
این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول هلو بخورد.
پرتقال:
این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول پرتقال بخورد.
امیدوارم که باانجام این تست شناخت بهتری از خودتان به دست آورده باشید.
منبع : زن روز
ایرج پسر فریدون
ایرَج(در اوستایی:Airiya؛ در پهلوی:Ērič) بر پایه اسطورههای ایرانی کوچکترین فرزند فریدون بود که فریدون قلمروش را بین او برادرانش سلم و تور تقسیم کرد. سرزمین ایران در این تقسیم بندی به ایرج رسید. نام ایرج از ریشه آریا و با واژگانی همچون ایران همخانوادهاست. سلم و تور که به ایرج رشک میبردند، او را کشتند و بعدها منوچهر نوهٔ ایرج آنها را به خونخواهی کشت. نام ایرج را از ریشهٔ ēr به معنای آزاده و نجیب آوردهاند. فریدون به دلیل خوی او چنین نامی را بر ایرج نهادهبود. در کهنترین جایی که نامی از ایرج برده شده فروردینیشت میباشد، جایی که در آن فرهوشی منوچهر ستوده میشود نام پدر او به صورت ائیریه (ایرج) آورده میشود.
مکتب فرانکفورت
مکتب فرانکفورت (به آلمانی: Frankfurter Schule) در رابطه با نظریه انتقادی، نام مکتبی مرکب از چهرههای (عمدتاً یهودی) آلمانی است که در دهه ۱۹۳۰ (میلادی) توسط ماکس هورکهایمر در قالب یک انجمن پژوهشهای اجتماعی در فرانکفورت تأسیس شد. عمده فعالیت این مکتب در زمینههای مربوط به فلسفه علوم اجتماعی، جامعهشناسی و نظریهٔ اجتماعی نئومارکسیستی است.
در تاریخ ۲۲٫۰۶٫۱۹۲۴ در شهر فرانکفورت آلمان (کنار رودخانه ماین)، انستیتوی تحقیقات اجتماعی - فرهنگی مستقل از دانشگاه گشایش یافت. این مؤسسه تحقیقاتی، اشتهار خود را مدیون جنبش اعتراضی دانشجوئی دهه ۱۹۶۰ میلادی میباشد که غیر مستقیم از نظرات مارکس و نگرش انتقادی این مؤسسه (مکتب فرانکفورت) نشأت میگرفت. این مؤسسه تحقیقات خود را بر پایه بینش مارکس و فروید از منظر اجتماعی- فلسفی در جوامع سرمایه داری، آغاز و گسترش آن را نقد و بررسی مینمود. یکی از معروفترین تألیفات آن به نام «دیالکتیک روشنگری» اثر ماکس هورکهایمر که سالها مدیریت مکتب را به عهده داشت و همکارش تئودور آدورنو، میباشد.
پس از گذشت نه سال از تأسیس، مکتب فرانکفورت به دلیل داشتن عقاید مارکسیستی و اعضای یهودی مذهب آن، مجبور به مهاجرت به ژنو (۱۹۳۳/۱۹۳۴) و سپس به آمریکا شد. در سال ۱۹۵۰ میلادی مجددأ به فرانکفورت نقل مکان کرد. طرفداران نسل اول این مکتب عبارتاند از: هورکهایمر- آدورنو- اریش فروم- هربرت مارکوزه- فرانس نویمان - والتر بنیامین.
نسل جوانتر مکتب فرانکفورت یورگن هابرماس و آلفرد شمیت هستند. این مکتب از آغاز سالهای دهه ۶۰ میلادی نقش مهمی در زمینه بررسی و نگرش منقدانه به فرضیههای علمی و آموزش و پرورش در چهارچوب نئومارکسیسم داشتهاست.
گفته میشود که این مکتب در ضدیت با مارکسیسم ِ اصولی بهوسیله تعدادی از روشنفکران بورژوا بنیاد گذاشته شد تا در مارکسیسم شکاف ایجاد نمایند. این مکتب اصول اساسی مارکسیزم را نقض نموده تئوریهای روشنفکرانه به آن میافزاید.
منبع : ویکی پدیا
نقد
دوستان عزیز ایرج رو نقد کنید !
دوستان لطفا بدون غرض ورزی ، در ضمن میتونید سه نقطه هم بزارید
با تشکر ایرج
چگونه شوهرتان را مجذوب کنید؟
در كـانون خـانواده آنـچه كه باعث تداوم و بقاي صـميـميـت مـيگردد رفتارها و اعمال زن و مرد نسبت به هم ميباشـد. در اين ميان نقش يك زن مي تواند در ايجاد فضايي دلپذيرو جذاب بسيار مهم و قابل توجه باشد. تاثير پذيري مـردان در بـرابـر رفـتـار زنان امري بديهي بــوده و مـي تواند حتـي در سرنوشت يك رابطه و كاميابي هاي زندگي مؤثر باشد. در ايـن بـخش به 6 روش آسان كه هر زني مي تواند بـراي مجذوب نمودن شوهر خود بكار بندد را ملاحظه ميكنيد.
1- متفاوت باشيد
با آنكه ممكن است جذابيت مهم باشد اما كافي نيسـت. تعريف جذاب و دلربا به چشم تمام مردان يكسان نميباشد. حال پرسش اينجا اسـت كه شما چگونه ميتوانيد متفاوت باشيد؟ بگذاريد برايتان مثالي بياورم:اگـر شما داراي لهجه مــنحصر بفردي هستيد، آن را از ديگران پنهان ننموده و يـا جواهر آلات عجيب و غـريـب و لـوازم نا متعارف با خود حـمـل كـنـيـد تـا سبب متمايز شدن شما از ديگران گردد. هر گاه شبيه باقي زنان باشيد زود فراموش مي گرديد و اين چيزي نيست كه ميخـواهـيد. شما مـايـلـيـد از خـود اثـري بـجاي بـگذاريد كه مرتبط به يك يـا دو خصوصيت منحصر بفرد شما باشد.
2- يك كار غافلگير كننده انجام دهيد
ايـن كـار اندكي ريسك برانـگيـز اسـت چـون مـمـكن اسـت شوهر شما اهل ماجراجويي نـبـوده و وحـشت زده گردد. امـا اگـر وي مـاجراجـو بـاشد بـسيار از آن لـذت برده و فـرداي آن روز نيز ممكن است منتظر ماجراجويي باشد . پـيشنـهاد ديـگر مـن بـه شما آن است كه كـارهايي كه دور از انتظار شوهرتان ميباشد را انجام دهيد مثلا با پوشيدن لباسهاي غير معمول و هر آنچه كه فكر ميكنيد بياد ماندني خواهد بود.
3- خصوصيت استثنايي خود را رو كنيد
شگفت انگيز است كه اغلب زنان فراموش مي كـنـنـد بـه كارهايي كه در آنها تبحر دارند اشاره نمايند. اگر به زبان ديگري صحبت مي كنيد، در گذشته در كــشور خارجي زندگي مي كرده ايد، شغلهاي داوطلبانه اي را قبول كرده بوده ايد و يا در تابستان در بيابان اردو زده بـوده ايد، حتما در مــورد آنـها صحبت به ميان بياوريد. اگر ايـن كار را بكنيد شوهرتان به شـما همانند يك فرد منـحصر بفرد و جـالب تـوجه نگاه خـواهد كــرد. نـيازي نيست كه حــتما فرد بامزه و شوخ طبعي باشيد. بامزه بودن براي اكثر مردم دشوار است چون اگـر نتوانيد به طـور واقعي بامزه باشيد و مصنوعي رفتار كنيد خود را مضحكه ديگران خواهيد كرد. اما اگر داســتان جالب تــوجـهي براي گفتن داشتـه باشيـد هــمه ساكت شده و به شما گوش فرا خواهند داد.
4- گوش دهيد،گوش دهيد وباز گوش دهيد
بـيـشـتر مردان داراي اين تصور غلط مي باشند كه زنان زياد حرف مي زنـنـد. شـمـا بايد اطمينان يابيد كه به اندازه كافي گوش مي دهيـد. در اينجا نياز داريد تا مرد خود را دقيقا بشناسيد. بسياري از مردان كم حرف ميباشند و نه تنها شما بايد با آنها بسيار صحبت كنيد بلكه آنها را بايد به صحبت كردن نيز واداريد. مي توانيد با يـك مـوضـوع دلـخـواه خود شروع كرده و پرسشهاي كوتاهي از وي بپرسيد. اين كار واقعا يك هـنر است و شما نياز به تمرين خواهيد داشت. هنگامي كه پاسخ كوتاهي دريافت كرديد مي بايد پرسشهاي متوالي ديگر از وي بپرسيد تا او را به صحبت كردن بيشتر واداريد. ميتوانيد نظرات خود را نيز ما بين آنها بگنجانيد كه مانند بازجويي جلوه نكند. مطمئن باشيد وقتي شـما را ترك ميكند با خود خواهد گفت: "اون واقعا به من علاقه داره"
5- فرد دلپذيري باشيد
هـيـچ انـسـاني وجـود نـدارد كه مفتون و شيفته يك فرد دلپزير و نازنين نگردد. از سخنان منفي به هر شكل جدا خودداري كنيد. اگر عــقيده مصرانه اي راجع به مباحثي همچون سياست و يا مذهب داريد بهتر است كه موضوع بحث را مؤدبانه تغيير دهيد. چيز ديگري كه بايد مراقب آن باشيد دوري از بحث و مجادله ميباشد. نظرات و عقايد هر كس محترم است و هيچ دليلي ندارد كه شما تلاش كنيد تا عقايد ديگران را تغيير دهيد. ايـن خـيلي خوب است كه نظرات خود را راجع به موضوعات بحث انگيز با ديگران قسمت كنـيد بدون آنكه فرد مقابل خود را مجبور گردانيد كه بپذيرد در اشتباه است. و يـا آنكه او را بر اساس عـقـايدش مورد ارزيابي قرار دهيد. در آخر آنكه او را خجالت زده نكنيد. هـيـچ كـس كـامل نيست و همه ما اشتباه مي كنيم. به خـاطر داشته باشيد كه هيچ چيز بدتر از شرمنده شدن نميباشد.
6- خود را آراسته كنيد
مـردان موجودات احساساتي نبوده و بيشتر به قوه بينايي خود متكي هستند بنابر اين بهتر است خود را بـراي شوهرتان بياراييد. براي راضي كردن مـردها كـافي اسـت آنچه را كه دوست دارند در برابر ديدگانشان قرار دهيد
۶ عمل ناپسند آقايون در روابطشان با خانمها
۶ عمل ناپسند آقايون در روابطشان با خانمها
AeroGel
اتفاقی که حیرت جهانیان را برانگیخت
چندی پیش در منطقه فینیکس واقع در آریزونا در کشور آمریکا، کشاورزی بنام دیوید هادسون به ماده ی سفید رنگی که در سرتاسر زمینهای زراعی اش گسترده بود مشکوک شد و مقداری از آنرا به آزمایشگاههای معتبر سپرد تا به او بگویند که این ماده سفید رنگ متشکل از چه مواد اولیه ای است. اما در عین ناباوری، پاسخ آزمایشگاه این بود:You Have Pure Nothing یعنی شما یک ماده ای دردست دارید که خالصاً هیچ چیز مشخصی که در جدول عناصر تعریف شده باشد در آن به چشم نمی خورد!
اما پس از چندی یک آزمایشگاه روسی به روش آزمایش آمریکاییها شک کرد و روش جدیدی را برای آنالیز این ماده ی عجیب پیش رو گذاشت که صحیح تر بود و بلاخره پرده ی جادویی کنار رفت و عنصر تشکیل دهنده رخ نمود.
این ماده شکل دیگری از اتم های طلا بود که بصورت یک نانو رشته (رشته ای از الکترونها که از پی هم قرار می گیرند و شکل یک تسبیح نخ شده را دارد) در آمده بود. نام علمی آنORME یا OR MUS مخفف Orbit ally Rearranged Monotonic Element می باشد.
آزمایشات بعدی، اما، حیرت آورتر بودند. برای وزن کردن آن، یک پیمانه ی خالی را ابتدا وزن کردند و سپس مقدار مشخصی از این گرد سفید رنگ را درون پیمانه ریخته مجدداً وزن کردند و در عین ناباوری در تمام این توزینها، همواره وزن پیمانه+وزن گرد سفید رنگ از وزن پیمانه ی خالی “کمتر” بود! آزمایشی که چندین بار تکرار شد و همواره یک پاسخ را ارائه می داد. گویی که 40 درصد از جرم این ماده در جهان ما و 60 درصد دیگر آن در جهانی موازی با جهان ما سیر می کند.
نکته ی مهم زمانی به چشم آمد که محققان، پیمانه ی لبریز از ماده سفید رنگ را حرارت دادند و مشاهده کردند کهدر حرارت بسیار بالا وزن پیمانه به سمت صفر گرم سوق پیدا کرد. یعنی “با حرارت دادن به این ماده، می توان جاذبه را دفع نمود”.
ناسا با بهره گیری از این ترکیب جدید طلای بسیار ناب (The Pure Gold) توانست ماده ی جدیدی اختراع کند با نام آیروژل (AeroGel) که به خودی خود از هوا سبک تر است و فرم خالص آن می تواند در هوا شناور باشد و همچنین با حرارت دادن به آیروژل، این ماده می تواند وزنهایی بیش از وزن خود را نیز در هوا معلق نگاه دارد. ناسا از این ژل در تحقیقات گسترده ای بهره می برد. (در ویکیپدیا جستجو کنیدAeroGel )
اما چندی پیش، در “صحرای سینا” (علاقه مندان به آثار سیچین توجه فرمایند) معبدی متعلق به راهبان مصر باستان کشف شد که درون آن آکنده بود از پودری سفید رنگ! آزمایش این ماده نشان داد که شباهت زیادی بین این پودر تازه کشف شده با نانو رشته ی طلا وجود دارد. مصریان باستان به این ماده “مفکات” می گفتند و راز تهیه آن در دست راهبان مقدس بوده است.
ترکیب مفکات با حرارت می توانسته بی وزنی را بهمراه آورد و شاید راز چگونگی ساخته شدن اهرام عظیم مصر در همینجا نهفته باشد.
به این نکته توجه کنید: نام تمام اشکال هندسی (چه به فارسی و چه به لاتین) مستقیما به شکل هندسی آنها اشاره می کند. مثلاً دایره از دوار بودن می گوید، مثلث از سه ضلعی بودن. اما در این بین نامی که برای شکل هندسی “هرم” در نظر گرفته شده یک استثنای عجیب است. هرم در لاتین Pyramid ترجمه شده که از ترکیب دو کلمه ی Pyro بمعنی “آتش” و Amid بمعنی “گرفته شده” تشکیل شده است. بنابراین Pyramid یعنی Fire Begotten یا از آتش گرفته شده!!! حتی اسم عربیِ “هِرم” نیز از ریشه هُرم بمعنی حرارت و داغی گرفته شده و اشاره ای به شکل هندسی آن ندارد.
می توان خصوصیات پودر سفید طلا را به اینگونه بر شمرد:
1- خاصیت ضد جاذبه در حرارت های بالا
2- خاصیت ابر رسانایی در حرارت بالا
3- اتصال کوانتومی به دیگر جهانهای موازی Quantum Entanglement
4- عدم مشابهت با ساختار عناصر جدول مندلیف
5- درصورت برهم خوردن ساختار رشته ای، با نوری بسیار درخشان منفجر می شود
6- بدلیل ساختار اتمی تک رشته ای، امکان تبدیل این ماده به مواد دیگر وجود دارد
7- درصورت مصرف خوراکی، افزایش کارآیی مغز انسان را در دو نیمه چپ و راست بدنبال دارد
عناصر یک اتاق خواب رمانتیک
ایجاد یک اتاق خواب راحت و رمانتیک به معنای کنار هم قرار دادن اجزا به صورتی است که هم شما و هم همسرتان احساس ارامش و راحتی نمایید . بعضی از این اجزا عبارتند از رنگ ،نور ، مبلمان و دکور . برای ایجاد اتاق خواب رمانتیک به احساسات خود دقت کنید و ایده های مختلف را ازمایش نمایید و به احساسات شریک خود به این تغییرات نیز توجه نمایید
رنگ :
رنگ اثر عمیق و موثری بر ذهن شما دارد . حتی نگاه کردن به رنگها احساسات متفاوتی را در ما ایجاد می کند ، بنابراین در انتخاب رنگ برای اتاق خوابتان حساس باشید .قرمز رنگ عاشقانه و رویایی می باشد . استفاده از روتختی یا کوسن های قرمز در اتاق خواب به ایجاد محیط عاشقانه کمک می کند . البته اگر انسان عصبی مزاجی هستید از رنگ قرمز دوری کنید چون علاوه بر عشق ، قرمز تحریک کننده عصبانیت نیز می باشد. سبز و ابی ، رنگهای خودمانی و ارامش بخشی هستند و در اتاق خواب ایجاد حس راحتی می نمایند . سبز رنگ سنتی ازدواج و باروری است . رنگ هایی که چندان مناسب یک اتاق خواب رمانتیک نمی باشند عبارتند از : سفید ، خاکستری ، صورتی و زرد . البته استفاده از انها در بعضی وسائل موردی ندارد اما به عنوان رنگ اصلی ایده جالبی نمی باشند . سفید و خاسکتری رنگ های بسیار ساده ای هستند و نوعی احساس خلسه و بی حالی ایجاد می کنند رنگ زرد به مقدار زیاد ، چشم را اذیت کرده و حس عصبانیت را برمی انگیزد . رنگ صورتی باعث ارامش و شادیست اما در نظر عموم این رنگ بسیار دخترانه است و ممکن است مرد از این موضوع احساس نارضایتی کند .
نورپردازی
نورپردازی یک راه سریع برای ایجاد احساسات در یک اتاق است . نورپردازی های درخشان و روشن اتاق را شاداب کرده و در فرد احساس شور و شادی ایجاد می کند اما اگر هدف شما ایجاد یک اتاق رمانتیک و خصوصی است استفاده از نورهای تیره مناسب تر می باشد . یکی از راحت ترین راه ها استفاده از چراغهای رنگی به رنگهای تیره است . بعضی از این چراغها قابلیت تغییر رنگ دارند و می توانید هر زمان رنگ دلخواه را امتحان کنید . می توانید از اباژورها و چراغ های تزیینی به رنگ های مختلف در اتاق استفاده نمایید بهترین گزینه رنگ های قرمز و سیاه می باشد . دقت کنید که نور سبز یا ابی اثر جالبی ندارد و حالت بیماری را القا می کند . در صورت تمایل به استفاده از این رنگ ها سعی کنید انها را در کنار مجموعه ای از رنگ های دیگر به کار ببرید .استفاده از شمع های رنگی و معطر نیز ایده خوبی می باشد .
دکوراسیون
برای ایجاد یک اتاق خواب رمانتیک در انتخاب وسائل دقت نمایید . تمام وسائل انتخابی باید زیبا و جذاب باشند .استفاده از بعضی اثار هنری اتاق عاشقانه ای را ایجاد خواهد نمود . دیدن مناظر طبیعی و یا پرتره ها و تصویرهای انسانی جذاب و یا مجسمه های خوش فرم احساس خوبی را ایجاد خواهد نمود . از مناظر تخیلی و ناخوشایند بپرهیزید .
مبلمان
مهم ترین وسیله در اتاق خواب همان تخت خواب می باشد . در یک اتاق خواب رمانتیک نقش این وسیله مشخص تر نیز خواهد بود . تخت باید زیبا و راحت باشد .به تخت به چشم بوم نقشی نگاه کنید که با کوسن ها ، ملافه ها و تشک ها در حال نقاشی ان هستید .استفاده از پارچه های اطلسی یا ابریشمی ایده خوبی خواهد بود . از تشک های کوتاه تر استفاده کنید و در اطراف تخت میزهای کوچک زیبا بگذارید و وسائل بزرگ مانند کمد را چشبیده به دیوار قرار دهید .استفاده از سایبان برای تخت نیز ایده جالب و جذابی است .
قندان نقره
خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام Vikki زندگی می کند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود. او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد...
مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت : " من می دانم که شما چه فکری می کنید ، اما من به شما اطمینان می دهم که من و Vikki فقط هم اتاقی هستیم ! "
حدود یک هفته بعد ، Vikki پیش مسعود آمد و گفت : " از وقتی که مادرت از اینجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟"
" خب، من شک دارم ، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد . "
او در ایمیل خود نوشت :
مادر عزیزم، من نمی گم که شما قندان را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید . اما در هر صورت واقعیت این است که قندان از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده . "
با عشق، مسعود
روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود :
پسر عزیزم، من نمی گم تو با Vikki رابطه داری ! ، و در ضـــمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری . اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید ، حتما تا الان قندان را پیدا کرده بود.
با عشق ، مامان !!
حل این مشکل چندان پیچیده نیست
سینمای ما- خبر قرارداد میلیاردی ستاره سینما (محمدرضا گلزار؟) و تهیه کننده (برادران آقاگلیان؟) برای بازی در قسمت پایانی سریال( "قهوه تلخ"؟) و سه فیلم سینمایی بسته شد، یک هفته در صدر اخبار جنجالی سینما بود و بالاخره هم با حکم معاونت سینمایی و مدیرکل نظارت و ارزشیابی لغو شد. بازتاب های این ماجرا هنوز در سینما و بین اهل سینما ادامه دارد. چند واکنش و نظر درباره این موضوع را بخوانید تهیهکننده فیلم سینمایی «میکس» معتقد است دستمزدهای بالای بازیگران منجر به افزایش هزینه ساخت فیلم و در نتیجه کاهش تعداد تولیدات سالانه میشود. سیروس تسلیمیدرباره لغو قرارداد میلیاردی یک بازیگر اظهار داشت: «البته در مورد این قرارداد باید این نکته را در نظر داشته باشیم که وابسته به یک اسپانسر بوده و اگر اسپانسری در پس آن وجود نداشت، مشکلات بیشتر بود.» او با اشاره به وضعیت تولیدات سینمای ایران گفت: «تعداد سالنهای سینما در کشور ما کم است و فروش فیلمها بسیار نازل است. این را به شکلی کاملاً کارشناسانه میگویند که 90 درصد تولیدات سینمای ایران با توجه به وضعیت فروشی که دارند هزینه خود را هم در نمیآورند.» این تهیهکننده گفت: «ارتقای دستمزد بازیگران تاثیر مستقیم روی دستمزد سایر عوامل دارد. این جریان نه فقط در میان بازیگران ادامه پیدا میکند بلکه به سایر عوامل هم منتقل میشود و در نتیجه به دلیل وجود نداشتن درآمد کافی میزان تولیدات کمتر میشود.» او ادامه داد: «در تاریخ سینمای ایران مشابه این وضعیت را داشتیم که تولید فیلم در سالی به شش تا هفت فیلم رسیده بود. در آن شرایط دستمزد ستارههایی که در فیلمها بازی میکردند، 60 درصد هزینه کل فیلم بود و بالاخره وضعیت به گونهای شد که دیگر تهیهکنندگان از تولید فیلم ایرانی خودداری کردند.» تسلیمی با اشاره به اقدام مدیرکل اداره نظارت و ارزشیابی یادآور شد: «البته اقدام آقای سجادپور وابسته به یک بند قانونی نیست. صنف تهیهکنندگان باید دور هم بنشینند و در این زمینه و سقف دستمزدها تصمیمگیری کنند. اکنون به این دلیل بخش دولتی وارد کار شده که صنف فراگیر تهیهکنندگی وجود ندارد.» او همچنین یکی دیگر از تبعات افزایش دستمزدهای بازیگران را چنین بیان کرد: «وقتی سایر بازیگران چنین دستمزدهایی دریافت نکنند، احتمالاً دچار احساس حقارتی میشوند که تصور میکنند ستاره نیستند و در نتیجه اثر روانی خوبی روی آنان ندارد. علاوه بر این در شرایطی که 90 درصد عواملی که در سایر حرفههای سینما کار میکنند اغلب بیکار و یا کمکار هستند پرداخت چنین دستمزدهایی با عرف سینمای ایران همخوانی ندارد.»
منبع : سینمای ما
۵ نکته درباره عصبانیت و طرز برخورد با آن
تازگیها احساس میکنم که خیلی زودرنج و بدخلق شدهام. با کوچکترین رفتاری از طرف دیگران عصبانی میشوم. خودم نیز میدانم رفتارم اشتباه است و به همین دلیل چند ساعت بعد احساس بدی دارم. شما هنگام عصبانیت چگونه خود را آرام میکنید؟ عصبانیت احساسی مخرب است و آرامش فکری را از ما میگیرد. عصبانیت با احساس پریشانی ما را رها میسازد و اغلب میراث افسردگی و پشیمانی از خود به جا میگذارد. در مواقع عصبانیت، احساس دستپاچگی به ما دست میدهد و به نظر میرسد قدرت متوقف ساختن آن از ما سلب شده است.
۱) نکته اول اینکه، ما احساس میکنیم عصبانیت چیز بدی است. اگر ما واقعبینانه در پی کنترل آن باشیم، این امر غیرممکن نخواهد بود. اگر احساس کنیم عصبانیت چیز خوبی است (موضوعی توجیهپذیر)، امری عادی به نظر خواهد آمد. «سری چینموی» درباره آثار مضر عصبانیت مینویسد: «عصبانیت مانع بزرگی است. آثار پس از عصبانیت عبارت است از یأس و افسردگی. ما باید عصبانیت را شبیه سارقی فرض کنیم که ماهیت و طبیعت آن دزدی است. عشق و محبتی که درون ماست مانند گنجینهای گرانبهاست. اگر اجازه دهیم که این سارق (عصبانیت) به درون ما نفوذ کند، به سرعت گنجینهمان را به سرقت خواهد برد.»
۲) نکته دوم آنکه، ما باید این احساس را داشته باشیم که عصبانیت بخشی ذاتی از خود ما نیست بلکه چیزی است در اطراف ما که اجازه ورود آن را به درونمان میدهیم. اگر ما برای لحظهای به عقب برگردیم، میتوانیم مشاهده کنیم که عصبانیت بخشی از طبیعت و هویت ما نیست.
۳) نکته سوم آنکه، این نکته مهم است که به یاد آوریم زمانی که عصبانی میشویم، به آنچه خواهان آن هستیم، دست نمییابیم. اگر از شخصی عصبانی شویم، حتی اگر این عصبانیت توجیهپذیر باشد، شخص مقابل به احتمال قوی واکنش دفاعی از خود نشان میدهد. اما ممکن است با مهربانی پاسخ دهد و سپس وضعیت به حالت عادی برگردد. برای مثال، اگر در خرید از یک مغازه به طرز نادرستی درگیر عصبانیت نشویم و نظرمان را به روش مودبانه و قابل قبولی بیان کنیم، در آن صورت مغازهدار وادار میشود پاسخ منطقی به ما بدهد. اگر ما بهطرز خیلی عصبی به مسایل واکنش نشان دهیم، در این صورت اغلب مردم مایل نخواهند بود با چنین شرایطی، درست برخورد کنند. آنان احتمالا به دنبال واکنشهای محبتآمیز هستند. مساله فوق شبیه مانعی میان خودمان و شخص دیگر است.
۴) نکته چهارم اینکه، اگر ما احساس میکنیم که عصبانی خواهیم شد، اولین چیزی که باید انجام دهیم، این است که سریع واکنش نشان ندهیم. کلمات قدرت فوقالعادهای دارند. اگر ما با عصبانیت صحبت کنیم، بعدها به آسانی پشیمان خواهیم شد. در این هنگام بهتر است سعی کنیم آرام نفس بکشیم. رییس جمهور آمریکا توماس جفرسون میگفت: «وقتی عصبانی هستید، پیش از صحبت کردن تا ۱۰ بشمارید و اگر خیلی عصبانی هستید، تا ۱۰۰ بشمارید.» این نصیحت عاقلانهای است زیرا اغلب تا آن زمان (اگر تا ۱۰۰ بشماریم) عصبانیت فروکش کرده است و ما قادر خواهیم بود شرایط را روشنتر ببینیم. به آرامی نفس کشیدن تاثیر قوی بر افکارمان دارد. ذهن ما را آرام میکند و بدین وسیله هیجانمان کاهش مییابد.
۵) نکته آخر اینکه که باید سعی کنیم، آرامش درونیمان را استمرار بخشیم. اگر ما تمرکز و یا تمرینات تنفسی داشته باشیم، میتوانیم آرامش را بر بدن خویش حاکم سازیم. از طریق تمرکز میتوانیم یاد بگیریم روی افکار و ذهنمان کنترل داشته باشیم و دریابیم که ماهیت درونیمان به دنبال آرامش است. افکار عصبانی، مانند موجهای دریا هستند. آنها زودگذرند و بخشی از شخصیت و هویت واقعیمان نیستند. پس اگر ما به آرامش درونی دست یابیم، قادر خواهیم بود از هیجاناتی مانند عصبانیت دور بمانیم.
منبع : زن روز
شاید
ژیلا ضیایی
صفربیل سنگین از ماسه را توی فرغون خالی کرد. شصتش را یک طرف بینی گذاشت و مایع سبز و لزج طرف دیگر را با فینی محکم روی تلنبارماسه پراند. مولا کنار شلتگ آب دستهای خیسش را روی سر میکشید و سفیدی خاک نشسته روی موها را میبرد و مرتبشان میکرد. فریاد زد - هی... صفر.. تمومش کن بریم دیگه. تاریک شد که - صفر با خود غرید «تموم نمیشه وامونده!» نگاهی به آسمون کرد «بارون بگیره همهاش ضایع میشه، فردا از خجالت مهندس باهاس سرمو بکنم تو خشتکم.» خم شد و بیل را سریعتر به حرکت در آورد.
- هی صفر! مش صفر...
- جانم مهندس!
- چیکار میکنی؟ داره غروب میشه. بذار زمین بیلتو.
- مهندس هوا ابریه حیفه مصالح...
- مولا جمعش میکنه. تو برو به زندگیت برس. مگه نباس بری پیش ننهات؟ لابد چش براهته.
صورت صفر تا گردن سرخ و گره ابروهایش عمیقتر شد. بیل را محکم فرو کرد لای ماسهها و سرو تنش را تکاند و به سمت شیر آب رفت. مولا تفی پراند روی ماشین مهندس و رنگ یشمیاش را خال انداخت و زیر لب نق زد، «ریدم دهن تو و ننه صفر.» هوای اتاق مادر از بوی ترش عرق تن و تند پیاز پخته سنگین بود. صفرکیسه برنج خارجیرا گذاشت دم دیوار و کت نیمدارش را کند.
- آبا! بیداری؟ پاشو پاشو تا آب سرد نشده.
- حالا میای؟.. دلت نمیاد از اون آکله جدا شی نه؟ میترسی آل ببردش؟ الانم اون روونهات کرده.. دکت کرده بدبخت قرمساق.. افتادم گوشه این اتاق خرابه ولی همهخبرا به گوشم میرسه. اهل محل کور نیستن. شنیدم چه جور خودشو آلاگارسون درست میکنه.
صفر دیگ آب جوش را ازروی والور پایین گذاشت.
- نخواستم. نخواستم حمومم کنی بذار تنم کرم بذاره. تو غسالخونه آبروی تو میره نه من. میگن یه پسر گردن کلفت داشته و عروس ساغ و سالم و اینجور کرم تو جونش افتاده! نصف زیلوی کف اتاق شیبدار را جمع کرد. سطل بزرگ، کاسه پلاستیکی و لیف چلوار را کنار سوراخی که از کف زمین خشتی به حیاط راه داشت چید و توده نایلونی راکه توی سوراخ چپانده بود بیرون کشید. - خاک برسرتو که با این یال وکوپال اسیر زنیکه قحبه شدی. خاک برسر من که اینجور چار چنگولی زمینگیر و محتاج توی بیچشم و رو شدم.... سر بقچه مادرش رفت. تنکه، پیراهن کودری، چارقد و ژاکت دست بافی که صفر از سالهای دور به یاد داشت، بیرون آورد. صابون مراغه و حنا را هم از کیسه برنج لابلای خرت و پرتهای دیگر کشید بیرون. آبا خودش را ک.نخیزه کشاند به سمت زمین لخت. صفرلبها را به هم فشرد، چشمها را تنگ کرد و پیراهن مادر را بالا کشید و از سردرآورد. هلش داد سمت چپ و کش شلوار چیت زانو رفتهاش را کشید پایین و بعد هم کجش کرد طرف راست و لختش کرد. پوست شکم شل و چروکیده تا وسط رانها یش آویزان بود. شلوار خودش راهم در آورد و پاچه زیرشلواری را چند لا تا زد. - حالا معصیتش گردن هر دومونه، خدا زنت رو به زمین گرم بکوبه. تا دیروز ک.ن لخت تو همین خاکیها وول میزد. یادش رفته. حالا افاده میکنه یه سر بیاد در این اتاق.. اگه تورو هم میذاره بیایی اینجا، پی خلوت خونه اس... کلاتو....... صدای سوت قطار و گردش چرخ آهنی آن روی ریل و لق لق کشداروفرسودهاش سمجتراز کلمات مادر گوش صفر را با خود برد. آب را توی سطل سرد و گرم کرد و یک کاسه روی سر مادر ریخت. شانههای آبا لرزید. - گیسات سفید شه و حسرت بچه به دلت بمونه که حسرت یه حموم گرم به دلم گذاشتی زن. الهی به روز من بشینی. آخه تو دلت به چی این عفریته خوشه پسر؟... دستش را توی لیف بزرگ چلوار کرد صابون را مالید رویش و کف آورد و کشید به سرو تن مادر. رنگ صورتش به کبودی میزدو عرق از نوک بینی و چانهاش میچکید روی دستهایی که تند و تند در حرکت بود. کاسه آب را که ریخت روی سر مادر پشنگههای آن پیراهنش راتر کرد. لبهای کلفت و سیاهش بیصدا جنبید. حواسش پی زنش بود. این روزها بیشتر. از کار که به خونه میرسید و میدیدش روی فرش خرسک اتاق لمیده و صورت رنگ و لعاب دار تو قاب سیاه موها را از روی بازوش بلند میکند که - اومدی؟ خسته نباشی - دلش برایش میرفت. - کوفت به جوونیت بیافته الهی. یخ کردم. حیفت میاد آب گرم بریزی؟ دستت بشکنه. یه دست دیگه پشتم رو بکش، میخاره هنوز... یواش.. کمرم شکست. هولی که زودتر بری؟ گه شورم میکنی و میری، تا کی عایشه خانم از خونه درت کنه به بهونه من، سرم میخاره هنوز.. حناشو میخواد. حنا را توی کاسه خیساند و هم زد و به سرتنک مادر که میشد تار هاش را شمرد و کف دستها و پاهاش مالید. تا رنگ بدهد کتری را پرکرد و تا چای را تیار کند ملافههای پوسیده و زرد شده رختخواب ننه را با ملافهای پوسیدهتر ولی سفید که از کیسه برنج خارجی بیرون کشید عوض کرد. مانده آب داغ را فراهم و کاسه کاسه ریخت سر مادرو تهاش را درآورد. بوی حنا در بخار اتاق نفس را گرم و سنگین میکرد. ملافه تمیز و از چند جا وصله شدهای دور مادر پیچید و دستش را انداخت زیر بغل و کشاندش روی زیلو کنار والور روشن و به بقچه رختخواب تکیهاش داد. حالادستهاش تندتر کار میکرد. خشکش کرد، یکی یکی لباسها را به تنش پوشاند و سر آخر ملافه تن را کشید روی زمین و خشکش کرد. سوراخ را با توده نایلونی پوشاند و زیلو را باز کرد کف اتاق. سیبزمینیهای پخته را هم که زنش فرستاده بود، از کیسه بیرون آورد ودر بشقاب لعابی سبز لب پر شده گذاشت دم دست مادر و رختهای چرک را چپاند جای آنها. رو به مادرش ایستاد شلوار و کتش را تن کرد: « این روزا التماس میکنه ببرمت پیش خودمون... کاش میتونستی زبونتو...» حرفش را قورت داد. دلش جلوتر از پاها از اتاق بیرون زد. تاریکی، قدمهای خسته صفر را به نور چراغ ماشینهای گذری خیابان خاکی کشاند. خلاف جهت ماشین رو به سمت محلهشان پا تند کرد. هنوز مانده به خانه گذر تند پژوی یشمی، نگاهش را به دنبال خود کشاند.
منبع : دیباچه
رنگ رویاء
می بافیم - بافتیم - آویختیم رویاعایمان را از بند رخت،،،
تا آب آن چکه چکه پر کند تنگ ماهی عید را
آسمان آبی - آب آبی تر
آب تنگ اما بی رنگ است.
رویاهایمان چه رنگی ایست !؟!!!
بام در رویای گرمای سینه بندی فیروزه ای ..
پیراهنی از جنس شب در رویای رقصی از تبار تانگو ..
و
بند رخت بی تاب گلویی پر طنین اما خسته
رویاها بی رنگند ؟!!
ایرج اردیبهشت ۹۰