عکس روز

مهران مدیری در یادداشت کتاب مرحوم خسرو شکیبایی

نوشته است: از روزی که او را شناختم و از اولین باری که او را دیدم، حالش خوب نبود. اصولا هیچ وقت حالش خوب نبود. منظورم بدحالی جسمانی‌اش نیست. احساس خوشبختی درونی نداشت. از آن آدم‌های غمگینی بود که ذاتا اندوه را در خود داشت. این در صدایش بود. در لحن گفتارش بود، در چشمانش بود و در حرکت دستانش.

شاید با همین اندوه درون، احساس شادی داشت و با همین دلمشغولی‌های درون، خودش را زنده نگه می‌داشت. دوست داشت تنها باشد. دوست داشت خلوت باشد. دیگران را به خود راه نمی‌داد. هرگز نفهمیدم چه چیزی خوشحالش می‌کند و چه زمانی حالش خوب است.

برای بازی در «پاورچین» به او تلفن زدم. رفتم خانه‌اش و نشستیم به درد دل. در همه جای خانه بود. مجسمه‌اش، عکس‌هایش، نقاشی‌هایی که از چهره او کشیده بودند، جوایزی که گرفته بود. تصویر آدم‌های مهمی که با او کار کرده بودند. و نقطه درخشان کارنامه‌اش، «هامون».

همه جا پر از او بود و او غمگین، مثل کودکی بود که توسط خداوند تنبیه شده باشد. یک بغض نهفته که در گلوی او بود و نمی‌دانم چرا. گفت که می‌آید و در «پاورچین» بازی می‌کند. فردا به محل فیلمبرداری ما آمد و حرف زدیم. می‌دانستم که نمی‌آید. حوصله نداشت، حقیقت را نمی‌گفت که دل مرا نشکند. حوصله نداشت و رفت. چند سال گذشت. برای بازی در «مرد هزار چهره» به او تلفن زدم و در یک روز برفی دوباره به محل فیلمبرداری ما آمد. غمگین‌تر، شکسته‌تر و بی‌حوصله‌تر.

باز هم می‌دانستم که نمی‌آید. با هم حرف زدیم. حوصله نداشت. باز هم نمی‌خواست که دل مرا بشکند. بهانه آورد و باز هم حوصله نداشت و رفت. نزدیک درب خروجی برگشت، مرا بوسید و گفت: «من همیشه یک بازی به تو بدهکارم.» و رفت، برای همیشه رفت.

روزی که برای خاکسپاری رفتم، و هزاران نفر آمده بودند تا این پیکر غمگین را به خاک بسپارند و مردم فراوانی که دوستش داشتند و می‌گریستند. و مردم فراوان دیگری که آمده بودند با هنرمندان مورد علاقه‌شان عکس بگیرند و عده فراوان هنرمندانی که سعی داشتند به دیگران بفهمانند که ما بیشتر از شما با ایشان دوست بودیم، و در این هیاهوی عظیم، آخرین جمله او را دوباره شنیدم که می‌گفت: «من همیشه یک بازی به تو بدهکارم...»

مطمئنم در بهشت ، روزی با او کار خواهم کرد. احتمالا در یک تئاتر مشترک که آنجا دیگر، حوصله دارد، حالش خوب است و غمگین نیست.

سیاه (حسین پناهی)

خب ..آره که خیابونا و بارونا و میدونا و آسمونا ارث بابامه
واسه همینه که از بوق سگ تا دین روز
این کله پوکو میگیرم بالا
و از بی سیگاری میزنم زیر آواز
و اینقدر میخونم
تا این گلوی وا مونده وا بمونه....
تا که شب بشه و بچپم تو یه چار دیواری حلبی
که عمو بارون رو طاقش
عشق سیاه خیالی منو ضرب گرفته
شام که نیس
خب زحمت خوردنشم ندارم
در عوض
چشم من و پوتینای مچاله و پیریه که
رفیق پرسه های بابام بودن
بعدشم واسه اینکه قلبم نترکه
چشمارو میبندم و کله رو ول میکنم رو بالشی که پر از گریه های ننمه
گریه که دیگه عار نیست
خواب که دیگه کار نیست
تا مجبور بشی از کله سحر
یا مفت بگی و یا مفت بشنفی و
آخر سر اینقدر سر بسرت بذارن که
سر بذاری به خیابونا
هی هی
دل بده تا پته دلمو واست رو کنم
میدونی؟
همیشه این دلم به اون دلم میگه
دکی
تو این دنیای هیشکی به هیشکی
این یکی دستت باید اون یکی دستتوبگیره
ورنه خلاصی
خلاص!
اگه این نبود ...حالیت میکردم که
کوهها رو چه طوری جابجا میکنن
استکانها رو چه جوری می سازن
سرد و گرم و تلخ و شیرینش نوش جان
من یاد گرفتم
چه جوری شبا
از رویاهام یک خدا بسازم و...
دعاش کنم که
عظمتتو جلال
امشب هم گذشت و کسی ما رو نکشت
بعدش هم چشما مو میبندم و دلو میسپرم
به صدای فلوت یدی کوره
که هفتاد سال تمومه عاشق یه دخترچارده ساله بوره
منم عشق سیاهمو سوت میزنم تا خوابم ببره
تو ته تهای خواب یه صدای آشنایی چه خوش میخونه
بشنو.....
هی لیلی سیاه
اینقدر برام عشوه نیا
تو کوچه...
تو گذر...
تو سر تا سر این شهر
هرجا بری همراتم
سگ وسوتک میدونه
کشته عشوه هاتم

هفت راز افراد خوش شانس

راز اول - افراد خوش‌اقبال به شانس اعتقادي ندارند! اخيرا محققي با 10 تاجر موفق به منظور تاليف كتابي درخصوص «نقش شانس در موفقيت» مصاحبه كرد. تقريبا هيچ يك از آنها به شانس اعتقادي نداشتند، بلكه تنها راجع به جرياني از اتفاقات غيرمنتظره صحبت مي‌كردند كه به صورت روزمره در زندگي آنها رخ مي‌دهد. به نظر مي‌رسيد كه آنها دوست نداشتند از كلمه «شانس» استفاده كنند چراكه در اين صورت راهي براي كنترل آن وجود ندارد، اما آنها ياد گرفته‌اند كه كنترل اين جريان غيرمنتظره ممكن است. مهم نيست كه اين جريان را چه مي‌ناميد بلكه مهم اين است كه اين جريان براي شما هم رخ دهد.

راز دوم - اتفاقات بد براي آنها هم رخ مي‌دهد چند راه براي خوش‌شانس بودن وجود دارد؛ مفيدترين و معمول‌ترين راه، يافتن فرصت در درون مشكلات است. هميشه در دل مشكلات، معجزه‌اي وجود دارد.

راز سوم - بيشتر افراد به خاطر ترس از شكست، كار را رها مي‌كنند. اگر ندانيد كه درصد موفق شدنتان چقدر است تا چه حد حاضر به شروع يك كار و ادامه آن هستيد؟ خيلي از مواقع رخ مي‌دهد كه برخي چيزهايي كه ما از آنها به عنوان شكست ياد مي‌كنيم در واقع زود رها كردن آن كار بوده است قبل از اين كه واقعا شكست بخوريم. در اكثر مواقع ما به قدر كافي تلاش نمي‌كنيم و هرگز در كل زندگي‌مان شكست واقعي را متحمل نمي‌شويم، فقط كار را زود رها مي‌كنيم و به تلاش خود ادامه نمي‌دهيم.

راز چهارم - شرط‌بندي روي بازنده‌ها، شما را بازنده مي‌كند. افراد خوش‌شانس دوردست‌ها را ديده و شرط‌بندي مي‌كنند؛ اما يك شرط‌بندي حساب شده! اين افراد، محكم و سرسخت هستند اما مي‌دانند كه چگونه بايد موقعيت‌ها را تشخيص داده و طبقه‌بندي كنند.چه چيزي يك موقعيت خوب را مي‌سازد؟ اول بايد ببينيد كه كارتان باعث يك مشكل شايع و گسترده مي‌شود؟ دوم اين كه آيا افرادي كه آن مشكل را دارند حاضرند پول كافي براي حل مشكل‌شان‌ بپردازند؟ سوم اين‌كه آيا ارتباط با افرادي كه آن مشكل خاص را دارند راحت است؟ چهارم اين كه آيا راه‌حل مورد نظر واقعا مفيد است؟اگر نتوانستيد به تمامي اين سوال‌ها پاسخ دهيد بايد بدانيد كه خواهيد باخت و شانس به شما روي نخواهد آورد.

راز پنجم- بهترين موقعيت‌ها و شانس‌ها از طريق ديگران به شخص روي مي‌آورند. شانس خوب تقريبا هرگز در تنهايي به سراغ ما نمي‌آيد. مطمئنا تعداد زيادي از مردم مقدار قابل‌توجهي پول را در خيابان يا در باغچه حياط‌شان پيدا نمي‌كنند يا در قرعه‌كشي‌ها برنده نمي‌شوند. در عوض، شانس اغلب در قالب فرصت به افراد روي مي‌آورد. اغلب يك ايده مناسب كه منجر به يك شانس خوب مي‌شود، به خاطر ناراضي بودن ديگران از شرايط، در ذهن شما شكل مي‌گيرد.

راز ششم - شانس خوب به سراغ كساني مي‌رود كه آمادگي لازم را دارند.

و راز هفتم - شما هم مي‌توانيد چيزهاي خوب را جذب كنيد.

تمام حرف سر اين است كه سعي كنيد در درون حوادث بد، فرصت‌ها را بيابيد و مهارت‌هايتان را بهبود دهيد. همه افراد موفق، همواره روي آنچه مي‌خواهند تمركز مي‌كنند و با تلاش زياد به آنچه مي‌خواهند مي‌رسند بنابراين موفقيت و شانس‌شان تصادفي نيست. اكثر افراد موفق، صبح‌ها كه از خواب بيدار مي‌شوند چند دقيقه را صرف فكر كردن به اهداف و ارزش‌هايشان مي‌كنند.

سعي كنيد مسووليت موارد بد و نامطلوب در زندگي خود را به عهده بگيريد. اگر اكنون درموقعيت ناراحت‌كننده‌اي به سر مي‌بريد هرگز توان تغيير آن را نخواهيد داشت مگر اين‌كه واقعيت‌ را بپذيريد كه اتفاقات بد ايجاد شده را شما خلق كرد‌ه‌ايد. به خود بقبولانيد كه شما هم مشكلاتي را ايجاد مي‌كنيد، در اين هنگام است كه شما مي‌توانيد آن شرايط را تغيير دهيد. شايد در ابتدا اين كار غير ممكن به نظر برسد اما خوشبختانه آن‌قدر‌ها هم مشكل نيست.

ذهن شما همچون يك كاسه است. اگر اين كاسه با آب گل آلود پر شود، تنها كاري كه بايد انجام دهيد اين است كه جرياني از آب تازه و تميز را به داخل ظرف هدايت كنيد. به زودي كاسه با آب تازه و تميز جايگزين مي‌شود.

به یاد حسین پناهی دوست داشتنی (ما از درون زنگ زدیم!)

  

ازآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!
با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل می‌کاریم
ماهی‌ها به جهنم!
کندوها پر از قیر شده‌اند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
چه سعادتی!
داریوش به پارس می‌نازید
ما به پارس جنوبی!
رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!

بیسکوییت سوخته

زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گه گاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویت ها شده است!

در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم  دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا می کردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویت های سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.
یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذرخواهی می کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویت های خیلی برشته هستم.

همان شب، کمی بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویت هاش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید وگفت: مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. به علاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد!
زندگی مملو از چیزهای ناقص... و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند .

خود من در بعضی موارد، بهترین نیستم، مثلاً مانند خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها را فراموش می کنم.
اما در طول این سال ها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار:

درک و پذیرش عیب های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نخواهد شد.

شما چقدر عاشقید؟

پرسشنامه‌ای که در دانشگاه نورث ایسترن بوستون تهیه شده، چندان به جزییات عشق‌کاری ندارد و به طور کلی، می‌خواهد ببیند اصلا شما عاشق هستید یا نه؛ و اگر عاشق هستید، چه‌قدر عاشقید؟ اگر برای خودتان هم دانستن جواب این سوال‌ها جالب است، دست به کار شوید و پرسشنامه را پر کنید.

طرز تکمیل پرسشنامه

عبارات صفحه۵۰ را بخوانید، معشوقتان را تصور کنید و به جای کلمه‌ی «او» نام معشوقتان را بگذارید. حالا جلو هر عبارت، این‌طوری شماره بگذارید:

اگر با هر عبارت کاملا موافق بودید، عدد ۷

اگر نسبتا موافق بودید، عدد ۶

اگر کمی موافق بودید، عدد ۵

اگر زیاد مطمئن نبودید، عدد ۴

اگر با آن کمی مخالف بودید، عدد ۳

اگر نسبتا مخالف بودید، عدد ۲

و اگر کاملا مخالف بودید، عدد ۱ را جلو عبارت بنویسید.

حالا شروع کنید:

۱٫ همیشه برای رسیدن به او خیلی عجله دارم.

۲٫ او را خیلی جذاب می‌دانم.

۳٫ او نسبت به بیشتر مردم، عیب‌های کمتری دارد.

۴٫ برای او هر کاری که لازم باشد، انجام می‌دهم.

۵٫ به نظر من او خیلی دلنشین است.

۶٫ دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم.

۷٫ وقتی کاری را با هم انجام می‌دهیم، آن کار برایم خیلی خوشایند می‌شود.

۸٫ دوست دارم که او حتما مال من باشد.

۹٫ اگر اتفاقی برای او بیفتد، خیلی ناراحت می‌شوم.

۱۰٫ خیلی وقت‌ها به او فکر می‌کنم.

۱۱٫ این برایم خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد.

۱۲٫ وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم.

۱۳٫ برایم خیلی دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم.

۱۴٫ واقعا خیلی به او علاقه دارم.

تفسیر آزمون

حالا عددهایی را که جلو هر عبارت گذاشته‌اید، با هم جمع بزنید. شمایی که بالای ۸۹ نمره آورده‌اید، وضع‌تان خراب است: بدجوری عاشق شده‌اید و اگر صادقانه به سوالات پاسخ داده‌اید، در عشقتان هیچ شکی نمی‌توان کرد!

اگر نمره‌تان حول و حوش ۷۸ تا ۸۸ می‌چرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد، عاشق هستید و چیزی نمانده است که به بالای قله‌ی عشق برسید.

اما اگر نمره‌تان بین ۶۸ تا ۷۷ باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. کسانی هم که از ۶۸ پایین‌تر آورده‌اند، بهتر است خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد، چندان عاشق نیستند. کسانی که از ۵۸ پایین‌ترند هم که عمرا عاشق باشند! این گروه بهتر است پیشه‌ی دیگری برای خودشان دست‌وپا کنند و اسم احساسات رقیقشان را نگذارند عشق!

منبع زن روز 

هوش عاطفی‌ات را بالا ببر

با تمام این حرف‌ها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیده‌اند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریه‌ای شکل گرفت که اگر برخی شباهت‌های اولیه بین افراد وجود داشته باشد صممیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود می‌آید و می‌تواند ازدواج موفق را تضمین کند. اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمی‌افتد. آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارائه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاق‌ها، بر خلاف انتظار، در مواردی اتفاق می‌افتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهت‌هایی به هم داشته‌اند اما پس از ازدواج تغییر کرده‌اند. پس خیلی وقت‌ها مشکل اینجاست که آدم‌ها تغییر می‌کنند؛ اما با هم نه: در دو مسیر یا با سرعت‌های متفاوتی تغییر می‌کنند. پس حالا این سوال به وجود می‌آید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز می‌تواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوج‌ها را تضمین کند؟»

پژوهشهای زیادی نشان داده‌اند که «هوش عاطفی» یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک می‌کند به احساساتمان آگاه باشیم، بتوانیم عواطفمان را خوب بیان کنیم، آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم، ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.

هوش عاطفی به ما کمک می کند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان می‌شویم فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مساله‌ای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل می‌گیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدی‌ترین نقش را دارد؛ اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند می‌توانند بفهمند که چطور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا به زندگی‌شان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر‌شود.

عکس روز

هایدگر

مارتین هایدِگِر (به آلمانی: Martin Heidegger) ‏ (۱۸۸۹ - ۱۹۷۶) یکی از معروفترین فیلسوفان قرن بیستم بود. او با شیوه‌ای نوین به تامل درباره وجود پرداخت. فلسفه او بر دیدگاه‌های بسیاری از فلاسفه بعد از او اثر گذاشت. او در سال ۱۸۸۹ در آلمان به دنیا آمد. از مهم‌ترین کتاب‌های او در فلسفه اثر هستی و زمان است. او در این کتاب به نقد تاریخ فلسفه غرب که به تعبیر هایدگر همان تاریخ متافیزیک است، پرداخته است و در پی طرح افکندن هستی‌شناسی تازه‌ای است که خود آن را هستی‌شناسی بنیادین می‌خواند؛ چرا که نزد او تاریخ متافیزیک، تاریخ غفلت از وجود و افتادن در ورطه موجودانگاری است. مقصود هایدگر از این تعبیر آن است که تاریخ کنونی فلسفه، با خلط موجودشناسی و وجودشناسی، از شناخت وجود به معنای اصیل آن بازمانده است. وی از اعضای حزب نازی و نمایندهٔ این حزب در دانشگاه فرایبورگ بود.اندیشه‌های هایدگر، رقم‌زنندهٔ مایه‌های فکری بسیاری از متفکران مابعد تجدد از جمله میشل فوکو، ژاک دریدا و هانس-گئورگ گادامر بوده است.

فلسفه

هایدگر به بررسی پدیده در فلسفه خود پرداخته است. متافیزیک او در واقع هستی‌شناسی پدیده گرایانه است. هایدگر زمان را به سه نوع زمان روزمره و زمان طبیعی و زمان جهانی تقسیم می‌کند. در بحث زمان روزمره می‌گوید که زمان آن چیزی ست که اتفاقات در آن رخ می‌دهند. زمان در موجود تغییر پذیر اتفاق می‌افتد. پس تغییر در زمان است. تکرار دوره‌ای ست. هر دوره تداوم زمانی یکسانی دارد. ما می‌توانیم مسیر زمانی را به دلخواه خود تقسیم کنیم. هر نقطه اکنونی زمانی بر دیگری امتیاز ندارد و اکنونی پیش‌تر و پس‌تر (بعدتر) از خود دارد. زمان یکسان و همگن است. ساعت چه مدت و چه مقدار را نشان نمی‌دهد بلکه عدد ثبت شده اکنون است. هایدگر می پرسد که این اکنون چیست و آیا من انسان بر آن چیرگی و احاطه دارم یا نه؟ آیا این اکنون من هستم یا فرد دیگری ست؟ اگر این طور باشد پس زمان خود من هستم و هر فرد دیگر نیز زمان است و ما همگی در با هم بودنمان زمان هستیم و هیچ کس و هر کس خواهیم شد.

هایدگر می پرسد زمان چیست؟ و دازاین در زمان چیست؟ دازاین در هر آن بر مرگ خود آگاهی دارد. دازاین به معنی حیات انسانی همان امکان داشتن است. یعنی گذشتن مطمئن و در عین حال مبهم از خود ممکن است. هستی امکان بر مرگ واقف است و معلوم است که آن را می‌دانم اما به آن فکر نمی کنم. دانایی من از مرگ تفسیری از دازاین است. دازاین این امکان را دارد که مرگ خود را دور کند.

هایدگر تفکر متافیزیکی و سوژه محور را در راستای اعمال اراده استیلاگر می‌داند و تفکر رهایی بخش را معطوف به روشتی ظهور هر چیز آنگونه که هست. این نوع تفکر اندیشیدن در رهائی است. هایدگر رهائی را تجربه‌ای نفی کننده نمی‌داند. اعراض از سلطه و غلبه بر چیزها تنها یک لحظه از رهائی است. لحظه اثباتی آن گاه است که انسان در موضعی قرار گیرد که به جای خفا بردن حقیقت در معرض عیان شدن آن باشد. آنجا که انسان بودن خویش را در طبیعت و در کنار چیزها و با دیگران آن گونه که هستند تجربه می‌کند درمعرض آشکار شدن حقیقت بودن قرار می‌گیرد.

از نظر هایدگر، فلسفیدن اصیل، تفکر و تشکر نیز هست. یعنی گشودگی وجودی به سوی پاسداری از حقیقت بودن. اما تاریخ متافیزیک تاریخ، فراموشی این حقیقت است. این فراموشی تاریخی اکنون به غلبه پوزیتیویسم تکنوکراتیک ختم شده است. در این وضعیت، تفکر به نظامی از کارآئی، خود-اعمال گری، سلطه و امنیت استحاله شده است. در حالی که تفکر همانا پرسش گری در باب حقیقت بودن است. فلسفه هایدگر را می‌توان به رمانتیسم آلمانی مرتبط دانست. ساختارشکنی هایدگری درباره متافیزیک مربوط به سوژه، نقد رمانتیک اومانیسم انتزاعی است.

هستی و زمان

در کتاب هستی و زمان هایدگر درک بودن را مقید به زیستنده (دازاین) می‌داند. هایدگر خود را از سوژه محوری دازاین می رهاند و بودن رااز قید هر بودنی‌ای آزاد می‌کند و آن را در تجلی اش می بیند. هایدگر با به کارگیری دو مفهوم حضور و زمان که یکی تجلی داشتن و دیگری تمایز از گذشته و آینده است به قرابت معنای بودن و زمان می‌رسد. از نظر وی نه زمان، ساخته انسان است و نه انسان، ساخته زمان، هیچ ایجاد یا تولیدی در میان نیست، بلکه آنچه وجود و زمان را تعیین می‌کند تعلق آنها به یکدیگر است. زمان در بودن خود و وجود در حضور خود (در زمان حال) به جای یکدیگر می نشینند. ارتباط بین انسان، وجود و زمان به گونه‌ای است که هیچ یک به تنهایی نمی‌تواند ابتدا به ساکن پاسخ باشد. این هر سه خود پرسش‌اند. حتی زبان هم نمی‌تواند بیانگر رابطه هیچ یک با دیگری باشد. ابزارمندی نشانه‌ها و جهانیت جهان دو مفهومی است که هایدگر همراه با تحلیل دیدگاه دکارت در کتاب هستی و زمان شرح داده است

پرسش تکنولوژی

هایدگر در اثر دیگرش با نام پرسش تکنولوژی (یا فناوری)، این موضوع را مطرح می‌کند که تکنولوژی همان شیوه خاص از ارتباط با چیزهاست. پس تکنولوژی یک وسیله نیست بلکه شیوه‌ای خاص از آشکار کردن چیزها است و بنابراین با مقوله حقیقت مرتبط است. تکنولوژی مدرن با میل به سروری بر چیزها رخصت عیان شدن آنها -آن گونه که هستند- را از آن‌ها سلب می‌کند. لذا استیلای تکنولوژی بر چیزها باعث خروج‌شان از آنچه هستند و نه خروج آن‌ها از خفا شده است.

قابل توجه امین

در باب اومانیسم

هایدگر در رساله‌ای به نام نامه‌ای در باب اومانیسم سعی در ارائه نگرشی متفاوت در مورد انسان دارد. وی نگرش‌های متافیزیکی رایج مسیحی مارکسیستی و اگزیستانسیالیستی را مورد نقد قرار می‌دهد. او آن‌ها را در فهم سرشت انسان دچار خطا می‌داند. وی در این راستا به رابطه مابین اندیشیدن بودن و سرشت انسان اشاره می‌کند. اندیشیدن همانا اندیشه بودن است. بودن است که اندیشیدن را ممکن می‌کند. اندیشیدن که همانا رابطه انسان با بودن است محیط در بودن است. اما زبان که سرای بودن است آنگاه که تسلیم میل انسان برای سلطه ورزی بر چیزها شد خطری برای سرشت انسان است.

منبع : ویکی پدیا

توسعه مفاهیم و نشانه های دازاین

 

 در آثار کانت ،هگل و نیچه دازاین به صورت اسم بکار رفته ، برای مثال وقتی کانت می نوشت دازاین از این اسم به هر نوع هستنده ای اشاره می کرد مثل : گربه رودخانه و میز، که این مجال قصد ندارد دازاین را دقیقن معادل این نوع مفاهیم بکار گیرد. هایدگر در آثار خود سعی در بسط و گسترش بعدهای هستی شناسانه و اگزیستاسیال دازاین نموده و سعی کرده دازاین را منوط به انسان نماید در آثار هایدگرسایر هستنده ها وهمچنین بسیاری از زوایای دازاین پنهان مانده است . نگارنده سعی دارد تا با اشاره به نکات و علایمی، زوایایی تاریک از دازاین را روشن نماید: دازاین معادل یک چیز خاص نیست که ما بتوانیم بگوییم که این شئ یا این انسان یا حیوان دازاین نام دارد گرچه ممکن است که آنچه نامبرده  شد  قسمتی از دازاین باشد اما به علتی که وجود مطلق و حضور دازاین  منوط به شخص یا شئ یا هستنده ای خاص نمی شود نمی توان این نام گزاری را نمود.

برای درک و فهم بیشتر دازاین بهتر است که به شکل بنیادین و ریشه ای دازاین را از آغاز شکل گرفتن آن تعریف نمود: در یک خلا عظیم و بزرگ که چیزی به چشم نمی آید و هیچ گونه شکلی از اشکال تشکیل نشده است آیا دازاین حضور دارد؟ پاسخ : در این مکان دازاین حضور ندارد اما کلیه ذرات به وجود آورنده هر شئ یا اشکال که به شکل معلق در فضا حضور دارند را می توان ذرات بوجود اورنده دازاین نام نهاد، پس از به وجود آمدن شئ یا اجسام هستنده یا غیر هستنده ،می توان کلیه آن اجسام غیر هستنده را دازاین سترون که بنوعی برای ما امکان دسترسی به درون یا چگونگی کنش آنها وجود ندارد نام گزاری نمود ، اما دازاین مد نظر ما دازاین هستنده و چگونگی کنش  و برهم کنش آن می باشد (نگارنده بنا به دلائلی قسمتی از بحث را نمی نویسم)....دازاین در یک محیط و بستر مناسب ،خود، قدرت بازیافت جزیی از اجزا خود را داراست

و بنوعی برای خود به شکلی کاملن وقفه ناپذیر در حال تلاش است اگر اعمال اجزا دازاین دارای صدا بودند کلیه موجودات از نعمت شنوایی به علت صداهای زیاد بی بهره می شدند، کلیه ترکیبات در اجزا دازاین باید دارای نوعی نسبیت خاص باشد، بهم خوردن این تعادل می تواند باعث کاهش یا افزایش توانمندی های آن گردد ،وبدین ترتیب ماهیت فیزیکی ، بر ماهیت متافیزیکی  گره می خورد .  تا قبل از مدرنیته و ماشینیسم شدن زندگی به علت اینکه همراه سایر کشفیات، انسان در زبان نیز دارای پیشرفت هایی گردید ، دازاین حضور چشمگیر تری داشت یا بنوعی زبان پس از بکار گرفتن آن توسط انسان حضور دازاین را به تعویق می اندازد ، گاهی نیز زبان می تواند به دازاین حضوری یک پارچه دهد، زمانی که انسان زبان را بکار می گیرد بسته به توان خود می تواند خود را دارای جزء بزرگتری از دازاین بیابد . شاید یکی از دقیقترین مشخصه هایی که هایدگر برای معرفی دازاین بکار برد عنوان "پرتاب شدگی " دازاین بود ،دازاین در یک شرایط مساعد به هستی پرتاب شد و خود نیز احساس پرتاب شدگی می کند ،آیا این پرتاب شدگی ناشی از تعلیق او نیست؟ بنظر می رسد که دازاین با توجه به توانمندی هایش  باز هم نتواند راه دوری برود و پیوسته این احساس تعلیق که ناشی از ضعف عمده و ساختاری او می باشد  به او گوشزد گردد... دازاین تمایل به یکی شدن دارد و پیوسته سعی می کند که بنحوی خود را در هر موقعیت دشوار ساماندهی کند شاید بواسطه ترسی بزرگ که پیوسته همراه با او می باشد است.

منبع : http://philosophers.atspace.com

نوکیا C6-01

بررسی نوکیا C6-01 :

نوکیا C6-01 را می توان یک گوشی هوشمند با ساختار مناسب ، گزینه های ارتباطی کامل و ویژگی های منحصر بفرد در نظر گرفت که این مزایا آن را از گوشی های رقیب متمایز می کند. صفحه نمایش ClearBlack اگر به انتظاراتی که از آن می رود جامه عمل بپوشاند یک مزیت برای نوکیا محسوب می شود. C6-01 نوکیا می تواند جایگزین گوشی هایی مانند 5800 XpressMusic شود زیرا زمان آن رسیده که این رده از گوشی ها با احترام از دور خارج شوند.

مزایا :

• پشتیبانی از چهار باند GSM/GPRS/EDGE و پنج باند 3G با 10.2Mbps HSDPA و 2Mbps HSUPA
• صفحه نمایش لمسی خازنی 3.2 اینچ ClearBlack AMOLED با وضوح 640 x 360 پیکسل و 16 میلیون رنگ
• دوربین 8 مگاپیکسل با کانون ثابت ، دو فلش LED ، فیلمبرداری در وضوح 720P در geotagging ، 25fps و تشخیص چهره
• نسخه 3 سیستم عامل سیمبین
• پردازنده 680MHZ ARM 11 و 256MB RAM
• Wi-Fi 802.11 b/g/n
• خروجی تلویزیون (SD)
• گیرنده GPS با پشتیبانی A-GPS و مسیریابی رایگان با راهنمای صوتی
• قطب نمای دیجیتال
• 340MB حافظه داخلی و محل کارت حافظه MicroSD
• پشتیبانی ویدئوی Divx/xviD
• شتاب سنج داخلی و حسگر Proximity
• سوکت صوتی استاندارد 3.5 میلی متری
• رادیو FM استریو با RDS
• پورت microUSB با پشتیبانی USB On-The- GO
• پشتیبانی Flash و جاوا در مرورگر وب
• بلوتوث استریو 3.0
• کیفیت صوتی عالی
• فرمان های صوتی و شماره گیری هوشمند

معایب :

• کارایی نسخه 3 سیمبین پایین تر از آندروید و iOS است (بخصوص در وارد کردن متن و مرورگر وب)
• دوربین دارای کانون ثابت است
• ویرایش مستندات Office ندارد
• نرم افزار 3rd Party کمی برای این سیستم عامل موجود است

طراحی :

جعبه نوکیا C6-01 دارای لوازم جانبی اصلی است که از آن می توان به شارژر ، کابل نرمال microUSB ، هدست یک تکه ای و دفترچه راهنمای کاربر اشاره کرد. در داخل جعبه گوشی یک کارت 2GB microSD نیز وجود دارد. این گوشی از کارت حافظه تا 32GB پشتیبانی می کند. نوکیا C6-01 از ویژگی USB On-The- GO نیز پشتیبانی می نماید که برای استفاده از آن به یک مبدل microUSB نر به USB ماده نیاز است. برخلاف جعبه نوکیا N8 این مبدل در جعبه نوکیا C6-01 وجود ندارد.

نوکیا E5

بررسی نوکیا E5 :

ایمیل بخشی از دنیای اشتراکی است و اکنون بطور فزاینده ای به ابزار اصلی ارتباط برای تعداد زیادی از کاربران تبدیل شده است. اگر نمی توانید با این روند مقابله کنید بهتر است خود را مجهز نمایید و نوکیا E5 وسیله مناسبی برای این کار است. این گوشی بخوبی از پس شبکه های اجتماعی بر می آید. E5 علاوه براین با سیستم عامل سیمبین همراه است و مزایای آن را در اختیار کاربران قرار می دهد.

مزایا :

• طراحی ساده پیام رسان QWERTY
• پشتیبانی از چهار باند GSM/EDGE و سه باند نسل سوم با 10.2Mbps HSDPA و 2Mbps HSUPA
• سومین نسخه از منوی سری 60 سیمبین با Feature pack 2
• پردازشگر 256MB RAM ، 600MHZ و 250MB حافظه قابل دسترسی کاربر
• صفحه نمایش 2.36 اینچ QVGA با 256K رنگ و خوانایی عالی زیر نور خورشید
• دوربین 5 مگاپیکسل با کانون ثابت و فلش LED و قابلیت فیلمبرداری در وضوح VGA در 15fps
• DLNA ، Wi-Fi b/g و پشتیبانی UPNP
• گیرنده GPS و OVi Maps 3.0 با مسیریابی صوتی رایگان
• رادیو FM استریو با RDS و رادیوی اینترنتی
• بلوتوث با A2DP
• پورت استاندارد MicroUSB (شارژ)
• محل کارت حافظه microSD تا 32GB (کارت 2GB در جعبه گوشی)
• سوکت صوتی 3.5 میلی متری
• پشتیبانی خوب از ایمیل و شبکه های اجتماعی
• مرورگر مستندات Office ، مرورگر PDF و پشتیبانی فایل ZIP
• کیفیت صوتی عالی
• پشتیبانی از Microsoft office Messenger
• سوئیچ سریع بین صفحه اصلی شخصی و تجاری

معایب :

• کارت microSD زیر باتری قرار دارد و در زمان روشن بودن گوشی نمی توان آن را جابجا کرد
• دوربین ، کانون اتوماتیک ندارد
• کیفیت پایین فیلمبرداری
• وضوح پایین صفحه نمایش برای مرورگر ، خوب نیست
• Clients اصلی Twitter و MySpace وجود ندارد

طراحی :

جعبه نوکیا E5 لوازم و قطعات معمولی را در بر دارد و وسایل مورد نیاز کاربران را در اختیار آنها قرار می دهد که شامل شارژر ، کابل کوتاه microUSB ، هدست یک تکه ای و دفترچه راهنمای کاربر است. وجود لوازم جانبی قدیمی موجب شده است که این گوشی قیمت پایینی داشته باشد. یک کارت حافظه 2GB microSD نیز داخل جعبه گوشی وجود دارد اگرچه E5 از کارت حافظه تا 32GB پشتیبانی می کند.

 

آخرشه

نوروز: جشن جهانی

سرزمین های نوروز، پهنه گسترده ای از مرزهای غربی و شمال غربی چین تا آن سوی میانرودان(بین النهرین) و جای جای تا کناره های مدیترانه و از ورارودان(ماورالنهر) و قفقاز، تا کرانه های سند و شمال هند و خلیج فارس را در بر می گیرد. نوروز کهن ترین و گسترده ترین جشن آیینی همه ملت های این حوزه گسترده

فرهنگی است. ماندگاری هزاران ساله و بدون گسستگی این آیین باشکوه، نوروز را به مهم ترین عنصر هویت مشترک فرهنگی و ارجمند ترین میراث معنوی همه ملت ها و گروههای قومی و دینی منطقه تبدیل کرده است. هم بدین سبب نوروز در هر یک از کشورهای منطقه، یک عامل مهم تحکیم و حدت ملی و در مجموعه این کشورها و سرزمین های پهناور، عامل مهم همبستگی منطقه ای است. نوروز پیمان استواری است که مهر تاریخ و زندگی مشترک رمدمان این سرزمین ها را در پای خود دارد. و این مردمان در هر دوره و زمان، به هر جای جهان که رفتند، این سند هویت ملی خود را همراه خود بردند. استمرار تاریخی نوروز سبب شده است که در طول زمان با اندیشه ها، آرمان ها و جهان بینی های گوناگون که در حوزه جغرافیایی آن پدید آمدند، در آمیزد و باری از مجموعه عناصر بنیادین فرهنگی را از گذر تاریخ تا به زمانه ما عبور دهد. مجموعه بزرگ و گوناگون آیین های نوروزی را باید هر چه بیشتر و هر چه زودتر بشناسیم و بشناسانیم و از کارکرد  وحدت آفرین آن در هر چه نزدیک تر کردن ملت های هم فرهنگی گسترده توروزی بهره بگیریم.

منبع : http://anthropology.ir